شعرهای کودکی
مامانی برات چند تا شعر میذارم این جا شعرهایی که از وقتی دنیا اومدی من و بابایی و مامان جونی برات میخوندیم تا بخوابی یا بعضی وقتا باهاشون برقصی عروسک قشنگ من قرمز پوشیده تو رختخواب مخمل آبیش خوابیده یه روز مامان رفته بازار اونو خریده قشنگ تر از عروسکم هیچکی ندیده عروسک من چشماتو باز کن وقتی که شب شد اونوقت لالا کن &nb...
نویسنده :
سیمین
19:26